میلاد با سعادت منجی عالم بشریت را به دوستان تبریک میگم
عشق یعنی انتظار و انتظار عشق یعنی هر چه بینی عکس یار
عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر
عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی از فراقش سوختن
عشق یعنی سر به در آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن
عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی لحظه های التهاب
عشق یعنی بنده فرمان شدن عشق یعنی تا ابد رسوا شدن
عشق یعنی گم شدن در کوی دوست عشق یعنی هر چه در دل آرزوست
عشق یعنی یک تیمم یک نماز عشق یعنی عالمی راز و نیاز
عشق یعنی یک تبسم یک نگاه عشق یعنی تکیه گاه و جان پناه
عشق یعنی سوختن یا ساختن عشق یعنی زندگی را باختن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن عشق یعنی قطره و در یا شدن
عشق یعنی پیش محبوبت بمیر عشق یعنی از رضایش عمر گیر
عشق یعنی زندگی را بندگی عشق یعنی بندگی آزادگی
التماس دعا
عشق در باغ نمی روید ،
عشق در بازار فروخته نمیشود .
هر آنکو آنرا می طلبد ، شاه یا گدا ،
سرش را می دهد تا بستاندش .
چه بسیاری که کتابهای بزرگ را خواندند و مردند .
هیچ یک هرگز نیاموختند .
دو حرف و نیم در عشق .
هر که می خواند ، می آموزد .
باریک است راه عشق .
هرگز دو را در آن جای نیست .
تا من بودم ، خدا نبود . (( منظور این است که تا مادامیکه من و نیتهای من بود ، خدا را احساس نمیکردم . ))
حالا که او هست ، من نیستم .
ابرهای عشق ،
باریدند بر من ،
قلبم را خیساندند ،
جنگل درونم را سبز کردند .
یک قلب تهی از عشق
باز هم ، خدا چشیده نشده .
اینگونه است انسان ،
در این جهان :
عروجش بی ثمر .
برانگیخته ، مجذوب
با نام او ،
مست عشق
نشئه از رویتش
چه تشویشی ؟
برای رهایی ؟
قصه عشق ، ناگفتنی ،
هرگز ذره ای گفته نشده است .
گنگ شیرینی را می چشد
لذت میبرد ... و لبخند می زند .
- - - - - - - - - - - - - - - - -
هر آنچه پر است تهی میشود ؟
و هر آنچه تهی ، پر .
پر ، خالی ، هر دو ناپیدا می شوند .
این است تجربه .
شگفتا ! هرگز گفته نشده !
بگو ، لیک هنوز پنهان می ماند .
انجیل و وداها نتوانستند آن را بگویند .
من اگر بگویم ، چه کسی می شنود ؟
- - - - - - - - - - - - - - - - - - - -
مردن ، مردن ، همه می میرند
بی شک
تنها ، از آن من مرگی هنرمندانه .
باقی همه می میرند و فنا می شوند .
مرگ باید است ! پس بمیر !
تمام گرداب ها نقش بر آب می شوند .
مرگ نیز ، پس چرا مردن
صدها بار هر روز ؟
با هراس از مرگ
عشق هرگز احساس نخواهد شد .
دولت سرای عشق بسی دور است .
دریاب .
عدم می میرد ، بی صدایی می میرد ،
حتی ابدیت می میرد .
یک عاشق صادق هرگز نمی میرد .
این بدان .
مرگ ، همه جهان می ترسند .
مرگ ، قلبم لبریز از سرور .
کی خواهم مرد تا
تمامی ام را در وجد کامل بدهم ؟
گفتی که لایق نباشم یه وقت بگم یاس منی گفتی جسارت نکنم بهت بگم مال منی خواستی بگی دیوونتم اما دلت باز نیومد بازم گذشتی از دلت از لبت آواز نیومد دیشب سراغت اومدم دیدم قناریت می خونه قصه قلب زخمیشو تموم دنیا می دونه یه چیزی هی می خوام بگم اما نمی دونم چیه تو راه عشق و عاشقی حرف حسابمون چیه ؟؟ گفتی خدای عشقمی اول کار ، یادت می یاد ؟ نه ، جا نخور لبت نگفت ، حتی دلت صدا نداد هنوز نمی دونم تو شعر ، چطوری معنات بکنم حتی نمی دونم چطور ، با اسم تورو صدات کنم اصلا بگو تا بدونم مریم بره یا بمونه ؟ وقتی دلت پیشِ اونه چطور واسم دعا می گی ؟ حسادتم خنده داره ؟ باشه بخند تا بدونی خنده هاتم دیدنیه گفتم این ُ تا بمونی نازنین ِ مریم گفتنت ، واسم شده خواب و خیال تبسم وصال تو شده یه امید محــــال چطور ندیده عاشقی ؟ مثل یه باغبون شدی !؟ به گل می گه زودتر بیا تا بدونم چه رنگ شدی می خواد که باور بکنه این گلِ باغِ نسترن حتی صدای خَستشُ از دل زخمی نشنیده تو پرده ی غربت گل بغض چشاشُ ندیده ولی قشنگه واسه اون وقتی یه صبحی وا بشه باغبونْ ببینه و عروس رویاها بشه سر بزاره رو دامنش قصه ی دل وا بکنه برای باغبون دل ، خودش رو لیلا بکنه حالا کلام آخرم مونده تو بغض خستگی مونده برات بازم بگم ، نکنه دیگه هیچی نگی شاید بخوای مثل همون باغبونه واسم باشی هر صبح و شب منتظر طلوع دیگرم باشی اما اگه غنچه ی تو هرگز لبی وا نکنه غنچه ی دل خسته ی تو ، تو ی دلت جا نکنه اصلا شاید وقتی دیدیش نخواستی همدمت باشه شبهای تنهایی و غم نخواستی مرهمت باشه شاید دل مهربونت با هر کسی جور نباشه شاید بخوای آرزوهات اینقدر ازت دور نباشه گفتی که ارزش دلت واسه دلم موندنیه اگه فراموشم کنی گریه ی دل دیدنیه حالا دیگه آخرشه ، آخر شعر و غزلم
تمام خوبیش مال تو هر چی بدِ مال خودم
salam
veblake ghashngi hast omidvaram ke behtar az in ham beshe
say kon poster bishtar bezani
be har hal kheyli khobe