(وبعدازرفتنت)

شبی ازپشت یک تنهایی نمناک وبارانی.ترابالهجه گل های نیلوفرصداکردم

تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ایدر کوچه های آبی احساس

تو را از بین گلهایی که در تنهایی ام روئید. با حسرت جدا کردم

وتودر پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی

دلم حیران وسرگردان چشمانی است رویایی

ومن تنها برای دیدن زیبایی آن چشم

تو را در دشتی از تنهای وحسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت ومن بعد ازعبوری تلخ وغمگینت

حریم چشمهایم را بروی اشکی از جنس غروب ساکت نارنجی خورشید وا کردم

نمی دانم چرا رفتی نمی دانم چرا. شاید خطا کردم

و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی

نمی دانم کجا.تا کی.برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب دریایی ترک برداشت

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هر روز از کنار پنجره با مهربانی دانه بر می داشت

تمام بال هایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتن تو آسمان چشم هایم خس باران بود

وبعد از رفتنت انگارکسی حس کرد من بی توتمام هستی ام ازدست خواهد رفت

کسی حس کرد من بی تو هزاران باردر هر لحظه خواهم مرد

وبعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد

کسی فهمید تو نام مرااز یاد خواهی برد

ومن با آنکه می دانم تو هرگزیاد من را با عبور خود نخواهی برد

هنوز آشفتهء چشمان زیبای توام................ برگرد!

ببین که سرنوشت انتظار من چه خواهد شد

وبعد از این همه طوفان و وهم پرش تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام زیبا گفت:

تو هم در پاسخ این بی وفایی ها بگو در راه عشق وانتخاب آن خطا کردم

ومن درحالتی مابین اشک حسرت تردید

کنارانتظاری که بدون پاسخ و سردست

ومن در اوج پاییزی ترین ویرانی یک دل

میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمی دانم چرا؟شاید برسم عادت پروانگی مان باز

برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

نظرات 1 + ارسال نظر
المیرا و تنها دوشنبه 22 فروردین‌ماه سال 1384 ساعت 11:38 ب.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام زیبا بود اگه اشتباه نکنم مال مریم حیدر زاده بود بیا پیشم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد